Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «اقتصاد آنلاین»
2024-05-03@08:45:13 GMT

فلسفه وجود شیطان چیست؟

تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۵۲۸۶۷

فلسفه وجود شیطان چیست؟

در هر لحظه دعا و به او اعتماد کن شیطان ابزار امتحان انسان یاری خدا به اهل خیر و شرّ انتخاب در میان کشش خیر و شر ولایت الله یا ولایت شیطان؟ مسئله این است نوسان انسان میان جنود الرحمان الشیطان زیستن اولیا در ساحل آرامش و اطمینان وسوسه در شناخت شیطان استاد آرایشگری اعمال زشت ستیز گناهکاران به شیطان در جهنم کاشت بذر کینه و دشمنی با شراب و قمار همنشینی با اهل معرفت برای دور ماندن از وسوسه شیطان تأثیر وسوسه بر بینش و گرایش به عمل خیر معتاد شوید کوچک شمردن گناه، رمز‌هایی از دام شیطان

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از مهر، صحیفه سجادیه کتابی حاوی ۵۴ دعا از امام سجاد (ع) است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این کتاب پس از قرآن و نهج البلاغه مهم‌ترین میراث مکتوب شیعه به حساب می‌آید و به نام‌های خواهر قرآن و «انجیل اهل بیت» نیز مشهور است. صحیفه مانند قرآن و نهج‌البلاغه از نظر فصاحت و بلاغت مورد توجه قرار گرفته است. امام سجاد (ع) بسیاری از معارف دینی را در دعا‌های خود بیان می‌کند.

صحیفه سجادیه تنها شامل راز و نیاز با خدا و بیان حاجت در پیشگاه وی نیست، بلکه مجموعه‌ای مشتمل بر بسیاری از علوم و معارف اسلامی است که در آن مسائل عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پاره‌ای از قوانین طبیعی و احکام شرعی در قالب دعا بیان شده است.

در بخش ارتباط با خداوند طبق مقتضای زمان‌های مختلف و احوال گوناگون دعا‌هایی بیان شده است، برخی دعا‌های آن به صورت سالانه، همچون دعای عرفه و وداع ماه رمضان، و برخی ماهانه، مانند دعای دیدن هلال، و برخی هفتگی و برخی برای هر شبانه روز قرار داده شده است.

دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه از دعا‌های مأثور از امام سجاد (ع) که آن را می‌خواند. امام سجاد (ع) در این دعا وظایف مؤمن واقعی را بیان می‌کند و از خدا درخواست دارد که از شرّ شیطان در امان باشد.

حضرت زین‌العابدین در ابتدای این دعا، خدا را به دلیل دادن مقام شکر به بندگان سپاس‌گزار است و از خدا درخواست پاک شدن گناهان و رسیدن به مقام صالحان را دارد.

آنچه پیش رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت اللّه علامه مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد شده است. قسمت بیست و سوم آن را با هم می‌خوانیم:

در هر لحظه دعا و به او اعتماد کن

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ جَنِّبْنَا الْإِلْحَادَ فِی تَوْحِیدِکَ، وَ الْتَّقْصِیرَ فِی تَمْجِیدِکَ، وَ الشَّکَّ فِی دِینِکَ، وَ الْعَمَی عَنْ سَبِیلِکَ، وَ الْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِکَ، وَ الانْخِدَاعَ لِعَدُوِّکَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

معنای درخواست از خدا این نیست که انسان هیچ تلاشی نکرده و از وسایلی که خدا در اختیار گذاشته استفاده ننموده و فقط بگوید خدایا کار را انجام بده! اگر انسان از خدا بخواهد که از آغاز سن تکلیف وسیله انجام کار‌های خوب، و وسیله اجتناب از کار‌های بد نیز برای او فراهم باشد؛ و خدا نیز دعای او را قبول فرماید، با استجابت این دعا دیگر نیاز نیست انسان هیچ تلاشی انجام دهد و خدا همه کار‌ها و واجبات را انجام داده و از گناهان نیز انسان را باز می‌دارد.

این خلاف حکمت آفرینش است. آفرینش برای آن بوده که ما با تلاش و انتخاب و اختیار خود، مسیری را سپری کنیم. دعا کردن برای آن است که توجه داشته باشیم، آنچه در اختیار ما قرار دارد، حقیقتاً ملک خدا و در اختیار خدا و وسیله آزمایشی برای ماست. هنگامی که از خدا می‌خواهیم، ما را از شک در دین و وساوس شیطان دور بدار، به این معنا نیست که دیگر انسان مطمئن باشد که با دعا دیگر به همه معارف آگاهی و یقین پیدا نموده و شیطان نیز ما را وسوسه نخواهد کرد. بلکه در حقیقت در هر لحظه از زندگی، باید دعا نموده و از خدا بخواهیم تا ما را از شک در دین و وسوسه‌های شیطان دور بدارد.

اگر انسان بخواهد در مقام عمل، گرفتار فریب شیطان و اعمال ناروا نشود، به تنهایی نمی‌شود به دعا اکتفا کرد. دعای حقیقی آن است که انسان تلاش کند تا در جایی که احساس می‌کند توان مقاومت در برابر شیطان را نداشته یا وسایل استقامت برای او فراهم نیست، بر خدا اعتماد داشته باشد که خدا او را کمک خواهد کرد.

شیطان ابزار امتحان انسان

هدف از آفرینش انسان چیست؟ چگونه انسان باید همیشه مراقب باشد تا پیرو شیطان نشده و شیطان او را فریب ندهد؟ شیطان یکی از وسایل آزمایش الهی است. خدای متعال برای آنکه انسان، همیشه بر سر دو راهی‌ها قرار بگیرد، ابزار‌های گوناگونی قرار داده است.

بعضی از ابزار‌ها درونی و بعضی؛ بیرونی است. ابزار بیرونی شامل شیاطین و ابلیس و نیرو‌های تحت امر آنهاست که جهت مقابله با آنان انسان می‌تواند از کمک‌های فرشتگان و مأمورین رحمت الهی استفاده نماید. خدا آنگونه که وسایلی فراهم کرده تا شیاطین توانایی دعوت انسان به کار‌های زشت و ناروا را داشته باشند وسایلی را نیز هم در درون انسان و هم در خارج از وجود او قرار داده است. خداوند در آیه شریفه می‌فرماید «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ» خدا ایمان مؤمنین را در دل و جان آن‌ها وسیله‌ای برای تقویتشان قرار داده و ایمان را محبوب آن‌ها نموده است. مؤمن در دل و جان خود علاقه ویژه‌ای به خدا و اولیا احساس می‌کند.

این علاقه یک عامل درونی است که خدا در مؤمنین ایجاد می‌کند. در بیرون از وجود انسان نیز خدا به تعبیری که در قرآن وجود دارد. روح را وسیله تأیید انسان قرار می‌دهد. روح غیر از روح شخصی انسان است «هُوَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِکَة» این روح می‌تواند یکی از ملائکه، چون جبرئیل امین باشد چرا که گاهی روح به او اطلاق می‌شود؛ شاید نیز یک گروه از ملائکه باشند که نام آنان «روح»؛ است.

«تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ» گاهی روح به جبرئیل گفته می‌شود «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ»، ولی یک روح دیگر نیز وجود دارد که خدا آن را وسیله تأیید همه مؤمنین قرار داده است. شاید این روح همان باشد که در روایات به نام «روح الایمان» نامیده شده است.

از جهل ماست که نمی‌توانیم حقیقت فرشتگان و مخلوقات ماورا طبیعی را درک کنیم. «آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» هر چه خدا فرموده همان درست است. اما آنچه به اجمال فهمیده می‌شود آن است که خدای متعال مؤمنین را با عواملی خارج از وجود شخصی خود، که در آیه به نام «روح»؛ آمده، آن‌ها را تأیید و کمک می‌نماید. در مقابل نیز عواملی وجود دارد تا کسانی که از نفس و هوای نفس تبعیت می‌کنند، به وسیله آن تقویت شوند.

یاری خدا به اهل خیر و شرّ

سنت کلی که در قرآن بار‌ها به آن اشاره شده این است که در عالم، خدای متعال قانونی را قرار داده است «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلا‌ها مَذْمُوماً مَدْحُوراً * وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً» مردم دو دسته هستند.

بعضی‌ها دل به زرد و سرخ‌های دنیا سپردند و عاشق دنیا شدند. ما اینان را یاری نموده وسایل رسیدن به خواسته‌های آنان را تا حدودی که مصلحت باشد، فراهم می‌کنیم. عده دیگر هستند که پیرو حقایق ثابت و پایدار ابدی هستند. ما از آنان سپاس‌گذاری می‌کنیم «أُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً.»

سپس یک قاعده کلی می‌فرماید: «کُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً»؛ ما همه انسان‌ها را در این عالم کمک می‌کنیم. اول راه را در برابر آن‌ها می‌گذاریم «إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً» سپس انسان هر راهی را که انتخاب نماید، خدا در پیمودن آن راه او را کمک خواهد کرد.

آنکه راه درست را می‌رود خدا او را یاری می‌کند تا در آن راه سریع‌تر و بهتر حرکت کند. انسانی هم که راه نادرست را برود، خداوند وسایل او را نیز فراهم می‌کند تا بتواند گناه کند. این عالم برای همین خلق شده است، اما لطف و یاری الهی شامل حال مؤمنین و انسان‌های پارسا، بسیار بیشتر از امداد و یاری است که شامل کفار و گنهکاران می‌شود.

بر همین اساس در آخرت نیز پاداش مؤمنان ده برابر و گاهی بسیار بیشتر است «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» در دنیا نیز کسانی که در مسیر خیر قرار می‌گیرند، خدا بسیار بیشتر به آنان کمک می‌کند. با این حال خداوند آن‌هایی که راه بد را انتخاب می‌کنند، رها نمی‌کند، و وسایل کاری را که انتخاب کردند در اختیار آنان می‌گذارد.

انتخاب در میان کشش خیر و شر

فلسفه وجود شیطان غیر از غرایز و عواملی که در درون انسان وجود دارد، سوق دادن انسان به زشتی‌هاست. در مقابل گرایش‌های متعالی نیز وجود دارد که انسان را به سمت خدا و ملکوت سوق می‌دهد. در یک سو روح و فرشتگان قرار دارند تا انسان را در جهت راه خیر یاری کنند و از یک سو نیز شیطان و نیرو‌های او قرار دارند تا انسان را در راه شر کمک نمایند. این ستیز بین عوامل خیر و شر، زمینه آزمایش انسان را فراهم می‌کند.

برای آزمایش باید دو زمینه مختلف و دو کشش متقابل وجود داشته باشد «کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطِینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرانَ لَهُ أَصْحابٌ یَدْعُونَهُ إِلَی الْهُدَی» از یک سو شیاطین، انسان را به راه‌های انحرافی دعوت می‌کنند؛ از یک سو نیز کسانی هستند که به سوی هدایت می‌خوانند. «إِلَی الْهُدَی ائْتِنا». باید انسان در مسیر زندگی همه راه‌ها و عوامل خیر و شر را شناخته و مهیا باشد تا ناخواسته گرفتار فریب و نیرنگ شیطان نشود.

ولایت الله یا ولایت شیطان؟ مسئله این است

عده‌ای تصور می‌کنند که شیطان با برخی از انسان‌ها دشمنی خاصی دارد و از ابتدای کودکی بر آن‌ها تسلط پیدا کرده و با اجبار آن‌ها را به سوی گناه و شر می‌کشاند، به گونه‌ای که دیگر قدرت مقاومت در برابر شیطان را نداشته و سرانجام با فریب شیطان نابود می‌شوند «فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ» وقتی از این افراد سوال می‌شود در توجیه اعمال زشت خود می‌گویند: «شیطان بر ما غالب شد، و نتوانستیم در برابر او مقاومت کنیم!»؛ تصور تسلط شیطان بر انسان از القائات شیطان است. قرآن می‌فرماید: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ» شیطان بر شما تسلطی ندارد.

کار شیطان وسوسه و تشویق؛ انسان به عمل زشت است نه آنکه به زور و اجبار انسان را به گناه آلوده کند. البته اگر انسان به اختیار، اراده خود را به دست شیطان بسپارد، دیگر مرید و پیرو محض و بنده شیطان خواهد شد. کسانی نیز هستند که به اختیار، اراده خود را به دست خدا و اولیا خدا می‌سپارند «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ» کسانی که ولایت خدا را بپذیرند و اختیار خود را، به دست خدا بسپارند، خدا متصدی تدبیر امور زندگی آنان می‌شود.

در روایات آمده است: «کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا» تا جایی که خدا چشم و گوش انسان می‌شود و همه کار‌های انسان را در اختیار گرفته و می‌گوید من آن‌ها را انجام می‌دهم «إِلَهِی أَغْنِنِی بِتَدْبِیرِکَ لِی عَنْ تَدْبِیرِی وَ بِاخْتِیَارِکَ عَنِ اخْتِیَارِی» اگر کسی اختیار خود را، حقیقتاً به دست خدا سپرده و با تمام وجود خود را به خدا واگذار کرد و خدا را وکیل خود قرار دهد، خدا نیز او را می‌پذیرد و یاری می‌کند «فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً» در مقابل اگر کسی شیطان را وکیل خود قرار داد، و به زبان و دل به او گفت: «هر چه تو گویی، ما در خدمت تو هستیم. تو ما را کمک کن، هر راهی که تو می‌روی، ما نیز می‌رویم!»؛ به یقین شیطان بر چنین پیروان فروتن و گوش به فرمانی تسلط خواهد داشت؛ «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» کسانی که شیطان را سرپرست و مقتدای خود قرار می‌دهند، در حقیقت با اختیار، شیطان را بر خود سوار و مسلط می‌نمایند.

نوسان انسان میان جنود الرحمان الشیطان

انسان در این عالم آفریده شده است تا دائماً، خود را بیازماید. دو گروه، در این آزمایش‌ها وجود دارند. یک سو خدا، جنود رحمانی، ملائکه، روح الهی و در درون انسان عقل، گرایش‌های مثبت، گرایش‌های متعالی؛ و در یک سو شیطان، جنود شیطانی، شیاطین انس، شیاطین جن و در درون غرایز حیوانی و تمایلات نفسانی.

انسان در بین، این دو دسته از عوامل و این دو گروه، دائماً در حال نوسان و آزمایش است. اگر کسی تلاش نمود و اراده خود را به دست ملائکه، و به دست روح، دست اولیای خدا، سپرد و از خدا خواست تا وکالت او را قبول کند «فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلْتُ» «وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» از اولیا الله می‌شود. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» زمانی که از اولیا الله شد، خدا وکیل و متصدی کار‌های انسان می‌شود و کار‌های دنیا و آخرت انسان را تدبیر می‌کند. چنین انسانی راحت، آرام و آسوده است: «أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» اضطراب، استرس، فشار روحی، غصه، غم، و ترس، هراس و ناامیدی در چنین انسان‌هایی وجود ندارد.

زیستن اولیا در ساحل آرامش و اطمینان

عارف وارسته، مرحوم حاج سید رضا بهاءالدینی رضوان الله علیه نمونه و مجسمه آرامش بود. بیش از چهل سال که من ایشان را می‌شناختم، به یاد نمی‌آورم که از ایشان حالت اضطراب، حیرت و ناامیدی دیده باشم. همیشه آرام، و دل سپرده به حضرت باری تعالی بود؛ آسوده خاطر و بی‌اضطراب! خدا چنین بندگانی نیز دارد. از سویی بعضی‌ها نیز هستند که به اندک حادثه‌ای مضطرب و هراسان می‌شوند. اگر انسان اختیار خود را به دست خدا سپرد، خدا نیز او را حمایت می‌کند.

اما اگر در برابر دعوت و محبت و مهربانی خدا، از او رو گردانید، مقدمات تسلط شیطان فراهم می‌شود. «تَتَحَبَّبُ إِلَیَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَیْکَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَیَّ فَلَا أَقْبَلُ مِنْک» وقتی در برابر مودت و محبت خدا، انسان بی‌اعتنایی و دشمنی نمود، با چنین رفتاری از سوی انسان، شیطان آرام آرام بر او تسلط پیدا می‌کند. «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ.»

وسوسه در شناخت

در این کشاکش نیرو‌های متضاد چه باید کرد تا در دام و فریب شیطان گرفتار نشویم و از زمره «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤهُمُ الطّاغُوتُ» قرار نگیریم؟ عمده کار‌هایی که شیطان نسبت به انسان انجام می‌دهد، تصرف در فکر و خیال و قوای ادراکی انسان است.

در قرآن کریم بیش از ده نوع کار به شیطان نسبت داده شده است که انجام همه آن‌ها با وسوسه است. وسوسه یعنی چه؟ وسوسه یا در مقام شناخت و یا در مقام عمل است. انسان گاهی وسوسه می‌شود که آیا فلان موضوع درست است یا غلط، آیا حق است یا باطل؟ مثل شک در دین.

شک بر اثر وسوسه پیدا می‌شود. شیطان می‌گوید: «از کجا این دلیل درست باشد. از کجا کسانی که این راه را رفتند، درست به نتیجه رسیده باشند. انسان‌های دیگری نیز در این عالم هستند. آن‌ها نیز عقل و شعور دارند که به این صنعت‌ها و تکنولوژی‌های پیشرفته دست پیدا کرده‌اند؛ از کجا معلوم که راه آن‌ها درست نباشد؟»؛ این وسوسه در شناخت است.

شیطان استاد آرایشگری اعمال زشت

اما وسوسه در مقام عمل زمانی است که انسان می‌خواهد کاری را برای لذت، بهره‌مندی و یا فرار از رنج و درد، انجام دهد. اگر لذت یا بهره‌ای که انسان می‌خواهد آن را به دست بیاورد حرام باشد، شیطان با وسوسه آن لذت و بهره را در نظر انسان بسیار بالا و بزرگ جلوه می‌دهد.

شیطان به سراغ همه انسان‌ها می‌آید. گاهی می‌شود انسان نسبت به چیزی علاقه پیدا کرده و آن چیز برای او جذابیت پیدا می‌کند. گویا کسی به او می‌گوید این خیلی بیش از آنچه انسان فکر می‌کند زیباست. مثل معروفی می‌گوید «سرکه دزدی، شیرین‌تر از حلواست!»؛ سرکه ترش، چون دزدی است، تصور می‌کند شیرین است.

این عاملی است که شیطان برای انسان تزئین کرده و آن را بیش از حد جلوه می‌دهد. قرآن می‌فرماید کار شیطان زینت دادن و آراستن عمل زشت است «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ» در جایی که عمل زشت است، آن را زیبا نشان می‌دهد.

در آنجایی که باید انسان کاری نیک انجام دهد که مقداری هزینه و زحمت و فکر و تلاش نیاز دارد، شیطان دست به کار شده و شروع به ترساندن انسان می‌کند می‌گوید: «این کار را نکن، خودت را خسته نکن، این خیلی زحمت دارد، حالا بگذار باشد تا فردا ببینیم چه می‌شود. نیاز نیست به آن فقیر کمک کنی. دیگران هستند که به او کمک کنند. بیهوده پول‌ها را خرج نکن، خودت محتاج می‌شوی!»؛ «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ»؛ از همین رو سفارش شده اگر می‌خواهید کار خیری انجام دهید، فوری آن را انجام بدهید. این دو کار اصلی شیطان است یکی تزئین کار‌های زشت و گناه و دیگری ترساندن و تخویف از انجام کار‌های خوب؛ «إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ» ۲۷. شیطان کسانی که اختیار خود را به دست شیطان سپرده‌اند، ترسانده و می‌گوید «می‌خواهید بروید جبهه، کشته شوید؟! فرزندت را می‌خواهی بفرستی حوزه تحصیل کند تا گرفتار شود، سرانجام آخوندی گدایی است!»؛ «یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ»؛ «یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ»؛ این وسوسه‌ها برای جایی است که انسان می‌خواهد کار خوبی انجام دهد. در جایی که می‌خواهد انسان وادار به گناه بکند، کار زشت را جلوه می‌دهد و آن را در نظر انسان زیبا، دوست داشتنی و شیرین می‌نمایاند. چه بسا انسان پس از چند لحظه؛ متوجه می‌شود که وعده‌های شیطان دروغ بوده است.

ستیز گناهکاران به شیطان در جهنم

از مطالب بسیار زیبای قرآن داستان گفتگوی دو گروه از اهل جهنم در عالم قیامت است. گروه مستضعف و مستکبر که نماد پیروان نخبه و غیر نخبه و یا خواص و عوام هستند که در جهنم با یکدیگر نزاع و دعوا می‌کنند «یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤمِنِینَ» انسان‌های عادی، به نخبگان در جهنم می‌گویند اینکه ما کافر و گناه‌کار و به عذاب دچار شدیم، تقصیر شما بود. شما ما را منحرف کردید تا به این راه بیاییم. آن‌ها جواب می‌دهند، پس از آنکه هدایت برای شما آمد مگر شما را مجبور به گناه کردیم؟ تقصیر خود شما است.

سرانجام در پاسخ می‌گویند «بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ»؛ گفتگوی دیگری که در قرآن ذکر شده گفت‌وگوی مردم گمراه شده با شیطان در جهنم است. گمراهان خطاب به شیطان می‌گویند: تو بودی که ما را گمراه کردی. شیطان در پاسخ می‌گوید: «وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ» هنر من آن بود که به شما وعده دروغ دادم سپس آشکار می‌شد که وعده‌های من توخالی و پوچ است، اما شما فریب وعده‌های دروغ من را می‌خوردید.

من کسی را به زور مجبور به گناه نکردم جز آن که شما را دعوت؛ کردم تا بیایید، با آن که می‌دیدید وعده‌های من خلاف و دروغ است، اما باز، فریب می‌خوردید «فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ»؛ در پایان نیز شیطان اعتراف می‌کند که هم من و هم شما گناهکاران مقصریم. نه من می‌توانم به فریاد شما برسم و نه شما می‌توانید به فریاد من برسید.

کاشت بذر کینه و دشمنی با شراب و قمار

قرآن می‌فرماید: «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ» شیطان در آغاز به انسان می‌آموزد که از نعمت خوب خدا، و انگور‌های خوب و شیرین، مشروب و خمر بسازد. این تعلیم شیطان است. سپس انسان را تشویق می‌کند تا از ماده تلخ بدمزة سکرآور، بنوشد و از خود بی‌خود شود «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»؛ پس از آن که انسان را به مستی و بی‌عقلی رسانید هرگونه فاجعه و مصیبتی را به واسطه این مستی ایجاد می‌کند.

کسانی که در جلسات فساد و فحشاء به جان یکدیگر افتاده و با چاقو یکدیگر را زخمی کرده و از پای درمی‌آورند به واسطه بی‌عقلی و مستی ناشی از نوشیدن شراب مرتکب چنین جنایاتی می‌شوند. در قمار نیز همینگونه است.

شراب و قمار هر دو باعث دشمنی بین انسان‌هامی‌شوند. «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ». شیطان می‌خواهد در این دنیا انسان‌ها با هم دوستی نداشته باشند و همیشه با کینه و دشمنی و عداوت و کدورت زندگی کنند.

برای همین انسان‌ها را وسوسه؛ می‌کند تا خمر بنوشند و قمار بازی کنند. قمار سود بی‌زحمت داشته و سرگرمی به ظاهر لذت‌آوری است. کاری را که شیطان انجام می‌دهد، وسوسه؛ در دل انسان‌هاست. با آنکه بیش از ده کار در قرآن به شیطان نسبت داده شده، حرف خیلی دور از واقعیتی نیست گفته شود که همه آن ده کار، به وسیله وسوسه انجام می‌شود.

همنشینی با اهل معرفت برای دور ماندن از وسوسه شیطان

وسوسه چیست؟ وسوسه یا در فکر انسان تأثیر و شبهه ایجاد می‌کند و نمی‌گذارد انسان به چیزی یقین پیدا کند. یا نسبت به چیزی بیش از حد گرایش غیرعادی‌ای پیدا می‌کند. اگر انسان بخواهد از خطر‌های شیطان محفوظ بماند نخست باید فکر را از وسوسه‌های شیطانی حفظ نماید.

انسان باید راه درست فکر کردن را بیاموزد. استدلال‌های صحیح را یاد گرفته و از کسانی که اهل معرفت و فهم و تعقل هستند کمک بگیرد، تا در مقام شناخت، تسلیم شیطان نشود.

تأثیر وسوسه بر بینش و گرایش

افعال اختیاری انسان به دو عامل بستگی دارد؛ نخست شناخت و سپس میل و اشتیاق به انجام عمل. عامل «دانش و بینش»؛ و عامل «گرایش و میل»؛ دست به دست هم داده و عمل انجام می‌گیرد. اما اگر انسان یا نداند و یا تمایلی نداشته باشد، عمل را انجام نمی‌دهد.

شیطان در هر دو مرحله، در ذهن انسان تأثیر می‌گذارد. یا در مقام شناخت نمی‌گذارد شناخت صحیح پیدا شود و انسان را مبتلا به شک می‌کند. یا پس از شناخت صحیح، انسان را بی‌میل و اشتیاق می‌کند. اگر انسان بخواهد در هر دو مرحله به دام شیطان گرفتار نشود در مقام شناخت باید تلاش کند، شناخت صحیح را بدست آورده و قدرت تعقل را تقویت نموده و با عقلاء رفت و آمد داشته باشد. در زندگی با افراد متخصص و مورد اعتماد مشورت نماید و با کسانی که اهل معصیت و گناه هستند؛ رابطه نداشته باشد.

دین را باید از کسی یاد گرفت که دنیازده و به دنبال مقام و ریاست نباشند؛ در غیر این صورت به تعبیر روایات «أُولَئِکَ قُطَّاعُ الطَّرِیق» عالمی که مفتون دنیا و به دنبال لذائذ دنیا، پست و مقام دنیا باشد، راهزن و دزد است. دین انسان را می‌دزد. «فَاتَّهِمُوهُ عَلَی دِینِکُمْ»؛ نسبت به او اعتماد نکنید.

دین را از کسی یاد بگیرید که علم کافی داشته و تقوای آن کار را داشته باشد. این در مقام شناخت است. اما در مقام عمل باید عادت کند به اینکه آرام آرام با برنامه صحیح، با عبادت‌ها انس بگیرد. خدای متعال نصرت و امداد را برای اهل خیر قرار داده است. «کُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ»؛ کسانی که در آغاز مقداری سختی‌های عبادت را تحمل کنند، پس از مدتی کم کم آنچنان علاقمند می‌شوند که اگر عبادت را ترک کنند، ناراحت می‌شوند، گویا گمشده‌ای دارند.

به عمل خیر معتاد شوید

روایتی از اهل سنت به نقل از ابن اثیر در نهایه نقل شده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «ان للخیر ضراوة کضراوة الخمر»؛ همانگونه که انسان به بعضی امور معتاد می‌شود، به عمل و کار خیر و خوب نیز اعتیاد پیدا می‌کند.

برای پرهیز از گناهان انسان جایی که احساس می‌کند یکی می‌گوید «این خیلی خوب است، نگذار از دست برود، چه صدای خوبی، چه نوشیدنی خوبی، چه دیدنی خوبی»؛ باید بداند که این وسوسه شیطان است. آیا صدای شیطان را می‌شود شنید؟ بله! اگر درست دقت کنیم، صدای شیطان را نیز خواهیم شنید؛ زمانی که انسان تشویق به گناه می‌شود و حس می‌کند که عامل دیگری انسان را به طرف گناه، سوق می‌دهد و می‌گوید: «این زمان را از دست نده! بعد‌ها توبه می‌کنی!»؛ با آنکه عقل می‌گوید عمل معصیت، حرام است.

کوچک شمردن گناه، رمز‌هایی از دام شیطان

واظب باشیم که حرمت‌های الهی را حفظ کنیم. هیچ گناهی را کوچک نشماریم. این سّر محفوظ بودن از انخداع از شیطان و راز نیافتادن در دام شیطان است. اولین چیزی که باعث می‌شود انسان از مسیر صحیح منحرف بشود و آهسته آهسته به راه شیطان کشیده شود، آن است که گناهان را کوچک بشمارد.

«استصغار الذنب». زمانی که انسان به بهانه‌های گوناگون یک نگاه حرام یا شنیدن موسیقی حرام (به بهانه یادگرفتن دستگاه موسیقی) را، کوچک شمرد، پس از مدتی به گناه معتاد می‌شود. از همان ابتدا نباید به گناهان کوچک و اندک خود را آلوده کنیم تا در دام شیطان گرفتار نشویم.

منبع: مهر

منبع: اقتصاد آنلاین

کلیدواژه: اخبار عمومی صحیفه سجادیه مقام شناخت اختیار خود قرار داده خود را به دست مقام عمل خدای متعال دست خدا امام سجاد دام شیطان انجام دهد اگر انسان انسان ها خیر و شر ع ل ی ال ه شیطان ر شیطان س ل طان کار ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۵۲۸۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مجتهدی حال فلسفی‌اش از قال فلسفی‌اش بیشتر بود

به گزارش خبرنگار مهر، آیین بزرگداشت استاد پیشکسوت گروه فلسفه دانشگاه تهران زنده یاد دکتر کریم مجتهدی صبح امروز (سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه) در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.

مجتهدی دنبال خودنمایی و جلوه‌گری نبود

غلامعلی حدادعادل که خود تحصیلکرده رشته فلسفه دانشگاه تهران است در این مراسم به مناسبت روز معلم و سالروز درگذشت شهید مطهری خاطره ای از شهید مطهری نقل کرد و سپس گفت: من با شهید مطهری مرتباً کلاس داشتم، یک بار ایشان به من گفتند می خواهم بروم نزد میرزاعبدالله مجتهدی و تو هم باید بیایی. من هم قبول کردم اما روزی که خواستیم نزد ایشان برویم به ما خبر دادند که ایشان فوت کردند. میرزا عبدالله مجتهدی هم از اقوام و بستگان مرحوم کریم مجتهدی بود بنابراین مرحوم مجتهدی در شهر تبریز و در خانواده ای فاضل بزرگ شده بود.

وی افزود: مرحوم مجتهدی رسماً معلم ما نبود چون بنده سال ۱۳۴۹ وارد دانشگاه شدم که آقای مجتهدی آن زمان در دانشگاه تدریس نمی کرد. بنده در دوره دکتری شاگرد دکتر مهدوی بودم، ایشان وقتی به ما درس فلسفه می دادند اعتنایی به زمان نداشتند به این معنا که ما هر درس را به جای نیم سال در دو سال می خواندیم. دکتر یحیوی وقتی به ما درس کانت را می داد آقای مجتهدی هم کنار ایشان می نشست اما دخالتی در تدریس نمی کرد. پایان نامه بنده هم با دکتر مهدوی بود و قبل از انقلاب تمام شد ا ما زمان دفاع آن مصادف با انقلاب و مسائل انقلاب فرهنگی شد به همین دلیل آقای مهدوی دیگر دانشگاه نیامدند و دکتر مجتهدی استاد راهنمای رساله من شد و خوشبختانه الان نام ایشان روی پایان نامه من است. ۴۵ سال بعد از انقلاب هم این حشر و نشر با مرحوم مجتهدی ادامه داشت.

وی افزود: ایشان مرد شریف و متخلق به اخلاق انسانی بود، دنبال خودنمایی و جلوه گری نبود و صحبت هایش به قصد به رخ کشیدن معلومات نبود. بیش از آنچه به پاسخ اهمیت بدهد به سوال اهمیت می داد و کلید تفکر را در یافتن سوال درست می دید به همین خاطر همیشه با حرف هایش سوال ایجاد می کرد.

رییس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی ادامه داد: ممکن است این سوال مطرح شود که خواندن رشته فلسفه چه فایده ای برای کشور دارد، من در پاسخ به این سوال می گویم نگاه فلسفه نگاهی است که از مبادی و پشت سر یک موضوع سوال می کند همه گرفتاری های امروز ما به خاطر فکر نکردن است. به همین خاطر همیشه می گویم معلم خوب کسی است که فکر کردن را یاد بدهد. فلسفه به ما یاد می دهد فکر چیست و درست فکر کردن چگونه است. ایشان قال فلسفی اش از حال فلسفی اش کمتر بود علاقه به ایران و اسلام و زبان فارسی داشت و از هیچ کاری در این حوزه ها مضایقه نمی کرد.

حدادعادل بیان کرد: دکتر مجتهدی خیلی به کانت علاقه داشت. هم در دانشگاه این درس را تدریس می‌کرد هم تالیفات بسیاری در حوزه کانت دارد. در تفکر مجتهدی تاثیری از فضای سنگین دهه ۴۰-۵۰ دیده نمی شد و در همان فضا مستقل فکر می کرد.

وی در پایان گفت: نگاه مرحوم مجتهدی نسبت به تجدد و مدرنیته مارکسیستی نبود و معمولاً سراغ مقولاتی می رفت که کسی سراغ آن نرفته بود. من و ایشان با یکدیگر برای شرکت در همایشی درباره هانری کربن به فرانسه رفتیم و این سفر باعث شد ما کمی از حالت استاد-شاگردی خارج شویم و بیشتر با هم رفیق شویم و بنده درباره زندگی خصوصی ایشان بیشتر بدانم.

انضباط در کار دانشگاهی مجتهدی

محمدرضا بهشتی استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه این مراسم گفت: بنده رساله فوق لیسانسم را با ایشان گذراندم. مرحوم مجتهدی گذشته از دانستنی ها و اندوخته های بسیاری که داشت منش، نظم خاص و برخورد آراسته ای داشت. ایشان معتقد بود کار دانشگاهی یک انضباطی می خواهد و احترام به اینکه دانشجو باید انضباط داشته باشد در کلاس های ایشان دیده می شد. به رغم اینکه میدان اصلی مطالعه ایشان غرب بود اما به ایران و سنت ایران بسیار توجه داشت و همانطور که دوستان هم اشاره کردند راجع به کاربرد واژه های خارجی بسیار حساس بود.

وی افزود: بنده اوایل که به کلاس های ایشان می رفتم برایم فضای کلاس هایشان کمی عجیب بود چون پیش از اینکه فلسفه یک دوره را درس بدهند کمی درباره فرهنگ عمومی آن دوره برای مان می گفتند که برای من چیز تازه ای بود اما بعدها فهمیدم چقدر کار درستی می کردند. یکی دیگر از کارهای ایشان این بود که محتوای یک کتاب خارجی را ترجمه می کرد و به عنوان یک اثر مستقل منتشر می کرد و اشاره هم داشت این کتاب اقتباس از فلان کتاب است که به نظرم بسیار کار درستی است. ممکن است امروز انجام چنین کارهایی به پای ناتوانی فرد گذاشته شود اما به نظر من یک میانبر خوب برای انتقال مطالب و حتی بهتر از ترجمه های نامعقول است.

آخرین سخنران این مراسم، سیدحمید طالب زاده استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه تهران بود.

مجتهدی؛ به مثابه آموزگار

وی گفت: بنده به مرحوم مجتهدی به مثابه یک کشاورز نگاه می کنم. یک کشاورز دانا در دوره ای و سال هایی که آکادمی ما تهی از اندیشه مدرن بود کار کاشتن و رشد دادن به نهال اندیشه مدرن در زمین سنت ایرانی را بر عهده گرفت. او یک کشاورز دانا بود و به اندیشه فلسفی به مثابه یک دانش نگاه می کرد. دانش در زمینه ای که قابل رشد و مناسب است.

وی افزود: دریافت درس بدون ادب نفس امکان پذیر نیست. فلسفه با فرهنگ عجین است نمی توان فلسفه را فقط در مباحث درسی خلاصه کرد. مرحوم مجتهدی ادب درس را با ادب نفس یعنی فرهنگ پیوند داد.

طالب زاده گفت: مرحوم مجتهدی به فرهنگ می پرداخت و می دانست فلسفه بدون فرهنگ امکان پذیر نیست. ایشان متوجه بود اصلی ترین فضیلتی که دانش می تواند بر پایه آن استوار باشد صلابت صداقت است چون اندیشیدن با راستی و صداقت پیوند عمیق دارد. هر جا یک فضیلت باشد دسته دیگری از فضائل هم است و هیچ فضیلتی منفرد نیست.

این استاد فلسفه دانشگاه تهران ادامه داد: ادب نفس لوازمی دارد که یکی از آن لوازم سختگیری است. شاید سختگیری مرحوم مجتهدی تلخ بود اما به معنای ادب نفس بود و تا این اتفاق نمی افتاد دانش هم محقق نمی شد. اهمیتی که ایشان به زبان فارسی می داد به خاطر این بود که به شلختگی الفاظ حساس و معتقد بود یک واژه خارجی باید در متن خودش فهمیده شود و زبان باید آراسته و پیراسته باشد. نمی شود با شلختگی علم و دانش را ترویج کرد.

وی در پایان بیان کرد: مرحوم مجتهدی به شاخه های مختلف فرهنگ توجه و تسلط زیادی به ادبیات و تئاتر قرن بیستم داشت. علاقه مند به فلسفه اسلامی بود و به سهروردی، ملاصدرا و قطب الدین عشق می ورزید. ما فلسفه می آموزیم تا مصمم و تا آخر عمر دانشجو باشیم. به همین خاطر هم باید گفت حب دانایی حقیقت فلسفه است و مرحوم مجتهدی تا آخرین لحظه به این امر اهتمام داشت. بعد از مرگ مجتهدی خیلی ها نسبت به او بی مهری و قدرناشناسی کردند در حالی که ما باید همیشه قدردان و سپاسگزار او باشیم، من اگر بخواهم برای مجتهدی یک لقب انتخاب کنم می گویم مجتهدی؛ به مثابه آموزگار.

کد خبر 6093503 سارا فرجی

دیگر خبرها

  • همه اقدامات دشمنان علیه انقلاب اسلامی شکست خورد
  • دشمنان هر اقدامی که علیه انقلاب اسلامی کردند شکست خوردند
  • خبر‌های رسانه - ۱۳ اردیبهشت
  • مستند «زندگی با فلسفه» در شبکه چهار سیما
  • شیطان با نقاب خواستگار
  • «زندگی با فلسفه» مستند پرتره انشاءالله رحمتی استاد فلسفه
  • استاد مطهری؛ فیلسوف یا متکلم؟!
  • خشکه مقدس هایی که تیرهای کمان شیطان هستند؛ خوارج امروز کیستند؟ (فیلم)
  • مجتهدی حال فلسفی‌اش از قال فلسفی‌اش بیشتر بود
  • فلسفه نامگذاری ماه‌های شمسی چیست؟